نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

برو

اگر که باید بروی٬ اینک برو٬ درنگ مکن . من اینجا میایستم و رفتنت را مینگرم 

درنگ مکن ٬ از من گذر کن

هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتادبرو سریع برو و به پشت سرت هم نگاه نکن

من اینجا میایستم و با بی تفاوتی رفتنت را مینگرم

برو

به عقب منگر

هیچ اتفاقی نخواهد افتاد

به عقب منگر

چون نمی خواهم من را ببینی که دارم در هم میشکنم ٬ خرد میشوم و قطره قطره به زمین میروم

به عقب منگر

باور کن اتفاقی ...............