نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نگران چه باشم

افسانه های من را باد

هیچ گاه به انتهای قرون نخواهد فرستاد

زیرا که هرگز اسطوره نبوده ام

و همیشه کودکی در درون من

در حال بازی کردن است

و هیچ گاه بزرگ نخواهد شد

من به تاریخ نخواهم پیوست

و هیچ گاه آینده گان مرا نخواهند شناخت

پس نگران چه باشم

بچه ،بچه است

بگذارید اینگونه دلبسته بازیچه های خود باشم

نظرات 2 + ارسال نظر
بانو پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ب.ظ http://banoo1335.blogfa.com

سلام دوست گرامی
ممنون از حضور گرمت و کامنت قشنگت
از اینکه دوباره دیدمت بسیار خوشحال شدم
اگر من به دیدارت نیامدم نه بخاطر نخواستن بلکه نتوانستن بود
مثل همیشه زیبا می نویسی
براستی لذت بردم از این شعر قشنگ
برایت از درگاه یگانه هستی کامیابی و سعادتمندی را ارزومندم
موید باشی
قربانت
بانو

آذرباد دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://shoghe-parvaz.persianblog.com

چندتایی از نوشته هاتون رو خوندم . چسبید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد