نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

کشف جدید!

زیر این شب سفید برفی

گامهایت چه کوتاه میشوند

وقتی که پاهای خیست سنگفرشها را نا مطمئن می داند

و گرسنگی بهانه ایست برای تسلیم

کاش این را می فهمیدی

که اعترافاتت هیچ ترحمی را برایت نمی خرد

قلمت را هرزه مکن

فاحشگی چیز جدیدی نیست که تو آن را کشف کرده باشی

گامهایت را محکم بگذار

زمین یخ زده است

راه طولانیست

نظرات 1 + ارسال نظر
مقداد دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:37 ب.ظ

یادش بخیر
روز اولی که برام این شعر رو خوندی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد