نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

روز تولد من

غار ساکت تنهایی من

امروز مرا از خود راند

آری در چنین روزی

من به دنیا آمدم

و آماده

رقصیدن

با مرگ خویش گشتم

مرگی که پشت بوته های اقاقی خفته است

و رقصی که آزادی را به من باز میگرداند

نظرات 2 + ارسال نظر
صدرا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ق.ظ

امروز تولدته
جالبه
چون لورکا هم امروز تولدشه
یعنی دلیلش چی بود
تو در روز تولد فدریکو گارسیا لورکا به دنیا اومدی؟

افسانه دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:13 ب.ظ

آسمونا آبی
آب دریا آبی
رنگ رویا آبی
وزن شعرت آبی
و صداقت آبی
تو رو واسه داشتن اون دل دریایی و
دریا رو زیر آسمون آبی و
دنیا رو آبی آبی دوست دارم
سعید جان زلالی شعراتو بهت تبریک میگم
اجازه هست؟ (۱).......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد