جمعه 12 خرداد ماه سال ۱۳۸۱ | |
وقتی که بودنمان تجزیه می گردد همیشه دستی هست ومشعلی که آگاهیمان را دود کند و خاکسترمان را به دریا بریزد تو این را می دانستی و باز ترسیدی که فراموشت کرده باشند تا به جای رود در باتلاقی فرو غلطی که خود بر خویشتنت اندیشیده ای .................................... از ایمانی که دروغ است از سایه ات از قلبت که برای هر عروسکی کوکی عاشقانه میلرزد در اتاقک کاغذی ای که پندار موهومت آن را دژی نا گشودنی ساخته است مسخ شده به آفرینش کرمها پرداخته ای تا وقت پایان به جای آتش همراهیت کنند در زوال خوابی که دیده ای ................................... کاش میدانستی که جام شوکران سزاوار تو نیست و کرمها تو را زنده زنده خواهند خورد تا درد را به ابدیتی تجربه کنی چشم بگشا ، چشم بگشا در بیرون دخمه ات همیشه دستی هست و مشعلی و رودی که به دریا برساندت |
مرسی سعید جان...خیلی قشنگ بود..
یه کم فونتت ریز بود ولی اشکال نداره...!
متن (چه بر سرمان آمد) بسیار زیبا و عمیق بود...
موفق باشی
دوست تو : آتوس
مهندس جون سلام
فونتت خیلی ریزه...
ذرشت ترش میکنی که ما کورها هم فیض ببریم؟
با همه ی گندگی کوچیکیم ...
هم سخن بسیار دیدم همره همدل کجاست
عالم از دیوانه پر شد مردم عاقل کجاست
از خدابرگشتگان همراز اهریمن شدند
دشمن حق می خروشد دشمن باطل کجاس
vebloge ghashngi darid ama aziz az sheraye kelasik ham estefade kon........inshala movafagh bashid
سلام دوست عزیز
ممنون که بهم سر زدی
و مرسی از کامنت قشنگت
از اینهمه لطفی که به من داری غرق خوشحالی شدم
و همین محبتهای شما عزیزان مایه دلگرمی من است
و وادارم می کند که ادامه دهم و در خدمت شما دوستان نازنین خود باشم
نوشته های زیبایت را با چشم جان خواندم و لذت بردم
فقط کمی ریز است
اگه لطف کنی و فونت بزرگتری انتخاب کنی ممنون خواهم شد
قربانت
بانو
بازم اومدم.هنوز نخوندم شعرتو.می خونمش برات کامنت نمی ذارم.
یادت میاد این شعر رو اولین بار کی برام خوندی.از زیبا ترین نوشته هایی که خوندم و شنیدم و همیشه ازش لذت میبرم.
یاد اون روزها بخیر
با ایمان به روزهای قشنگتر