نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

برخیز

برخیز، دایانا

کمان برگیر، ارابه ات تو را می خواند

مهمیزهایت را دگر بار جلا ده

اسبانت،آتشین دم بر المپ سم می کوبند

برخیز، دایانا

خدایان تمدن

اولیسهای مکانیکی می آفرینند

و روح طبیعت را خفته می گیرند

برخیز، دایانا

شبانه می آیند

و طبیعت زیربنای

لانه زنبوری های سیمانی می گردد

برخیز، دایانا شبانه بیا

فارهای

اسکندریه

چشم به راهت مانده اند.

                   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد