برای بودن
همیشه باید از جایی شروع کرد
فراسوی نقطه تکرار
آنگاه که رسولان
دسته دسته به انتهای رسالت خویش رسیدند
تکامل به تعادل رسید
آنگاه نوبت من است
که بر استواری قلب زمین گام نهم
و دنیا را
به آخرین وسوسه درافکنم
فریادکنان
که مسیحی در کار نیست و ناجی وجود نخواهد داشت
مگر در خود ما
و لحظه شگفت آفرینش
باور بر خداییمان است
آری برای بودن
باید که بیافرینیم