نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

چه برسرمان آمد

چه بر سرمان آمد

ترانه پینک و سیگاری حشیش

و استخراج مرگ از درون قرصهای شیشه ای

و ضرباهنگ منظم باطوم و تگرگ

این حق ما بود؟

در وانفسای جرم و خیانت توده های انقلاب

در فصل درو حقیقت

میان جلگه های دروغ

............................

با تو از جامعه مدنی میگویم

از آزادی زهر و گلوله

و تصادفات رانندگی مشکوک

در مقابله با شهوت قلم و کاغذ

واعتیاد کلمه به آزادی

..............................

با تو از آزادی می گویم

از آزادی دژخیمان در لباسهای شخصیشان

در مقابله با ابتذال کنگره و حزب و دانشجو

هی یاران

تاب من سخن از سوسن و شقایق نیست

آسمان هست

عشق هست

اما

آزادی نیست

راه به دو قسمت شد

تو رفتی

اما من عمری به انتظار پیدا کردن راه درست داشتم تابلوی نوشته شده را میخواندم

تو رسیدی

اما من؟

طلب عفو

باید چیزی بگویم؟

سخنی؟

بسیار خب

در یک ممنتم ثانیه از درس فیزیک کوانتوم

سکوتی میکنم

برای آنان که اندیشه خود را

فدای هجو تحقیر امروز من و تو کرده اند

دیگر کلمه ای ندارم

مرا ببخش