نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

نوشتن و دیگر هیچ

هذیانات و ادبیات و گاهی هیچ

به چه دل بستیم

دستهایمان خورشید را لمس نخواهد کرد

وقتی که نگاهمان را

تنها به رقص شعله شمعی دلخوش میسازیم

آنگاه ، خود را

در تهاجم بادهای وحشی

و خشم خدایان باستانی

به بند می آوریم

دیگر ، هیچ گاه گرم نخواهیم شد

چرا که شعله کوچک را

بادی نه

که فوت کودکی گستاخ و بازیگوش

...................................................

چه بیرحمانه خاموش خواهد ساخت

آرزوهایمان را

نظرات 4 + ارسال نظر
ممول سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ق.ظ http://www.memol125.blogsky.com

سلام
خوش امدی.
جدی فکر میکنی دارم قوی میشم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ممول

رضا سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ق.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام ممنونم از اینکه ما رو لینک کردین.

مائده سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.safineashgh.blogfa.com

سلام ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدی ولی شما اشتباه کردید این شعر خودم نبود یه جایی دیدمش خوشم اومد نوشتمش البته خودم هم شعر میگم.انشا الله تو اپ های بعدیم می نویسم و شما رو هم خبر میکنم....

مقداد سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:25 ب.ظ

سعید عزیزم سلام
دلم برات خیلی تنگ شده . دوستت دارم. مقداد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد